محل تبلیغات شما



امروز یک احساس خاصی دارم، یک احساس آشنا، دقیق شبیە بە اولین روزهای ۹٥، یک حِس تازگی. با این تفاوت کە از آن دُخترِ تازە پا گرفتەی آغازِ ۹٥، خیلی فاصلە گرفتەام، اما این حِسِ شروعِ نمیدانم چە چیزی، امروز دقیق بە سانِ همان روزهاست. یک چیزِ ناآشنایِ آشنا در درونم قُل میزَنَد. آن روزها، هَمەاَش از خودَم میپرسیدم یعنی چە چیزی قرار است پا بە روزگارم بگذارد؟ یعنی چە چیز میتواند باشد؟ چرا این حالتی هستم من؟ و ماەها بعد روی داد. حتی در تمام عمرم هرگز تصور هم نمیکردم چنان روزهایی را. روزهایی کە بە من جراتی ابدی بخشید و برای همیشە از دو دلی و ترسی کودکانە جدایم کرد.

این دقیق همان حِس است، دقیق همان احوال،  دلم دارد اطلاع رسانیِ قبل از وقوعِ یک چیزی را میکند، وقوع یک چیزی کە حتی دل هم نمیداند چیست؟!

اما حِسی آرامبَخش است، نوازش میکند دلم را.

دوستش دارم این حِس را. در تمام عمرم، دو بار پا بە روزهایم گذاشتە. اولیَش کە دگرگونم کرد، و من با تمام کهکشانهای کشف شدە و کشف نشدە هم معاملەاش نمیکنم. و این دومیَش را هَم ندانستە و ندیدە و نشنیدە و نچشیدە، با دل و جانم میپذیرم، کاش زیاد بە انتظارم ننشاند و زودتر برسد کە بفهمم چیست.


وااااای از دیشبی کە گذشت، چە حالی بود.

دستهایم هنوز بوی تو را میدهند.

هردو در شهری غریب، خیابانهایی ناشناختە و کوچەهایی کشف نشدە. چند گَپی در سیاهی‌هایی بە گرمیِ خورشید. و تو، لَبانَت گَهی آغشتە بە تَبَسُم، گَهی مَکثی و گَهی خَموش.

راستی، بە سلامت بە خانە برگشتی؟

 

 

"روایت، بە وقت اکنون"


امروز(روزی کە گذشت) رفتە بودم برای یە سری کارهای عقب افتادەی قبل از ثبت نامِ دانشگاە. اونجا بهم گفتن ما کارهات رو سر وقت و بە موقع انجام میدیم، ولی بە احتمال زیاد دانشگاەها مهر ماە باز نشن و برسن بە بهمن. از یە طرف ناراحت شدم (البتە از قبل هم همچین خبری رو داشتم، ولی خبر اینم داشتم کە گفتن احتمالا تو شهریور ماە باز بشن
چند روز پیش بە خودم زور کردم نبخشیدن را، بە خودم امر کردم نفرت را، بە خودم دستور دادم کینە را، ولی نشد، نمیشود، نتوانستم! حتی حکم‌نامە را هم پاک کردم! من آدمِ این کار نیستم، دلِ من جای حاصلخیزی برای پرورش کینە نیست، نیست، نیست. آهاااای یارِ کوردستانی‌ِ من، بە قول سید علی صالحی: " هر وقت مشکلی داشتی زنگ بزن! هر وقت مشکلی داشتی کە کوە از تکلم آن عاجز بود، بی خبرم نگذار، من بعد از مرگ باز هم همین حوالی تو پرسە میزنم"

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها