محل تبلیغات شما

وااااای از دیشبی کە گذشت، چە حالی بود.

دستهایم هنوز بوی تو را میدهند.

هردو در شهری غریب، خیابانهایی ناشناختە و کوچەهایی کشف نشدە. چند گَپی در سیاهی‌هایی بە گرمیِ خورشید. و تو، لَبانَت گَهی آغشتە بە تَبَسُم، گَهی مَکثی و گَهی خَموش.

راستی، بە سلامت بە خانە برگشتی؟

 

 

"روایت، بە وقت اکنون"

بهار، بە رنگ من، از خدا میروید.

میعادگاەِ 00:00 بە بعد

گوشەای از غیر قابل پیش بینی‌ها

بە ,گَهی ,تَبَسُم، ,مَکثی ,گرمیِ خورشید ,آغشتە ,و گَهی خَموش ,مَکثی و ,گَهی خَموش راستی، ,راستی، بە ,بە سلامت

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

برترین سایت